تصاویر معنادار انبوه جمعیت در تشییع جنازه محمدرضا خباز | مردم کاشمر اینگونه کاندیدای ردصلاحیت شده را بدرقه کردند | اگر مرگ خباز ناشی از فشارهای عصبی باشد ...
به گزارش روبرونیوز، حضور انبوه جمعیت و مردم کاشمر (ترشیز) در تشییع پیکر نماینده پیشین خود که به لطف مشترک هیاتهای اجرایی دولت رئیسی و هیاتهای نظارت رد صلاحیت شده بود نشان داد آنها که به نام مردم حق انتخاب را از آنان سلب کرده اند تا چه اندازه صلاحیت دارند از جانب مردم سخن بگویند.
محمد رضا خباز هنوز ۷۰ ساله نشده بود که ناگهان درگذشت در حالی که اندکی پیش از این خبر رد صلاحیت او به دست هیات های اجرایی منصوب دولت رئیسی باعث شگفتی شد و هیات نظارت هم به او مجوز ورود به صحنه انتخابات نداد و استاندار سابق دو استان سمنان و خراسان شمالی را فاقد التزام عملی به نظام دانستند! آبدارچی هم اگر التزام نداشته باشد استخدام نمی شود آن وقت استاندار دو استان و نماینده سابق و معتمد رییس سابق مجلس نداشته است؟
این در حالی است که اصلاح طلب به معنی کامل کلمه هم نبود و بیشتر به طیف اعتماد ملی و حتی علی لاریجانی گرایش داشت و اشتهار او به اصلاح طلبی بیشتر به خاطر خردگرایی و پرهیز از تکرار هزار باره شعارها و ادعاها بود چرا که بسیار منطقی سخن میگفت و البته آب او با احمدینژادیهای دولت رئیسی به یک جو نمیرفت.
این که دو نهاد اجرایی و نظارتی صلاحیت نماینده و استاندار سابق را رد کنند ولی اندک زمانی بعدتر شهر یک پارچه جنازه او را تشییع کند نشان میدهد از سه حال خارج نیست:
در فرض اول نماینده سابق چون محبوب و مردمی بوده رد شده و این برای مدعیان سینه چاک مردم بد است خصوصا برای رئیس دولت که مردم مردم از دهانش نمیافتد ولی هیات های اجرایی دولت او اول بار رد کردند. در حالی که قبلا نماینده بوده است.
در حالت دوم نماینده و استاندار سابق پیش از این خیلی هم محبوب نبوده ولی چون رد صلاحیت شده محبوب شده چون مردم احساس کردهاند به خاطر جانبداری از حقوق آنها بوده و این هم باز برای کار به دستان بد است. چرا که نشان میدهد هر که فاصله بگیرد محبوبتر میشود!
حالت سوم این است که مردم اصلا قدرت تمیز و تشخیص ندارند اما اگر چنین است چرا چنین صحنه هایی را برای دیگران شاهد نیستیم؟
در دو سه باری که فرصت گفتوگو با مرحوم خباز در استودیو رادیو اینترنتی ایرانصدا دست داد او را فردی بسیار مطلع و مؤدب یافتم که در نقطه مقابل احمدینژادیهای سالهای ۸۸ تا ۹۲ از دایره منطق خارج نمیشد و هیچ گاه به یاوه سرایی نیفتاد و وضعیت امروز را هم پیش بینی میکرد و البته مشخض است چرا او را رد کردند. چون آدم مطیع میخواهند.
اگر مرگ خباز ناشی از فشارهای عصبی این رفتار بوده باشد وجدان هایی قاعدتا باید درد بگیرد. برای اندک کاندیداهایی که از منافذ ریز شورای نگهبان و از هفت خان رستم گذشتهاند و در صورت حضور قابل توجه مردم میتوانند انتخاب شوند نیز این تشییع جنازه درسآموز است. به گونه ای باید کنش سیاسی و اجتماعی داشت که وقتی درگذشت مردم به نیکی شخص شهادت دهند و انبوه جمعیت برای آقای خباز چنین شهادت داد و به بیان بهتر این چنین او را تایید صلاحیت کرد. او که سر از حساب و کتاب درمی آورد و نه تنها میتوانست از رو بخواند که مستدل سخن می گفت و نیاز نداشت شعار بدهد.
این تشییع جنازه هم گواه دیگری است بر تأیید سخنان آن جوان سیاستمدار در تلویزیون که نمیتوانید عزت افراد را بگیرید و از خاتمی و دایی و فردوسیپور نام برد که اهانت یا بایکوت در تلویزیون آنها را از چشم مردم نینداخته است.